متون الكتب :  
الفهارس :  
أسماء الكتب والمؤلفين :  
نقل قول الغزالي و صاحب المكاتيب بأن سب الصحابة لا يوجب الكفر لذاته ( مكتوب باللغة الفارسية )
الكتاب : الصوارم المهرقة في الجواب الصواعق المحرقة    |    القسم : مكتبة رد الشبهات

كلامه قال صاحب المكاتيب بعد نقل كلام الغزالي هذا في مكاتيبه : " اگر كسى گويد كه امام غزالي فرموده كه كسى كه اخبار در تزكيه ايشان وارد است باو رسيده باشد ومع هذا تكفير ايشان كند كافر است وكريمه " إذ يقول لصاحبه لا تحزن " بهمه كس رسيده چه قرآن متواتر الجميع است .

جواب آنستكه قرآن متواتر الجميع نيست نسبت با همه كس ، چه كسى هست كه غير سوره فاتحه نخوانده وايضا آنكس كه آيه مذكوره باورسيده باشد على سبيل التواتر شايد كه اين كه آن صاحب مذكور در آيه أبو بكر است بر سبيل قطع نداند چه

اين كه ورود آيه مذكوره در شان أبو بكر است از قبيل سايرشان نزول آياتست كه در تفاسير واحاديث مذكور است واز اخبار آحاد است وايضا شايد كه آنكس بر آن باشد كه مراد از صاحب صاحب لغويست يعنى كسى كه باوى همراه بود در غار واز

- الصوارم المهرقة - الشهيد نور الله التستري ص 230 : -

اين صاحبيت اصطلاحي كه كلام در آنست لازم نميايد پس اگر كسى انكار صحابيت أو بنابر اين شبهات كند چگونه اورا تكفير توان كرد ؟ بلى اگر انكار صحابيت ابى بكر لذاته كفر باشد كفر أو لازم آيد ليكن از سخن امام غزالي معلوم شد كه

آن لذاته كفر نيست براى استلزام تكذيب رسول الله صلعم كفر است وچون كسى آيه مذكوره بوى نرسيده باشد يا اعتقاد اينكه منزول فيه أبو بكر است نداشته باشد از انكار أو صحابيت ابي بكر را تكذيب بقرآن ورسول الله صلى الله عليه وسلم لازم

نميايد چه دلالت آيه مذكوره بر معنى مذكور نه چنان دلالتي قطعي ضروريست كه اگر كسى انكار كند ظاهر حال اين باشد كه أو مضمر انكار قرآنست وادعاى اين تأويل بهانه ايست كه براى خود ساخته . اگر كسى سؤال كند كه گير كه نظر بآيه چنين است چه ميگوئى در خرق اجماع كه اكثر علماء بر آن رفته اند كه صاحب آن كافر است


قال القاضى عياض في الشفاء " فاما من انكر الاجماع المجرد الذي ليس طريقه النقل المتواتر عن الشارع فاكثر المتكلمين والفقهاء والنظار في هذا الباب قالوا بتكفير كل من خالف الاجماع الصحيح الجامع لشروط الاجماع المتفق عليه عموما وحجتهم قوله تعالى : ومن يشاقق الرسول بعدما تبين له الهدى ويتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى ونصله جهنم ، الاية .

قوله (ص) : من خالف الجماعة قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام " جواب گويم اگر چه مذهب غزالي در اين مسألة نه مذهب جمهور است وخرق اجماع نزد أو كفر نيست چنانكه در نقل مذكور شد أما ما استناد بمذهب أو ميجوئيم ومى گوئيم كه

اجماعي كه خرق آن كفر است اجماعا اجماعيست كه در امور دين باشد از عقائد اصليه واحكام عمليه مانند حرمت خمر كه اگر كسى انكار آن كند در اين انكار رفع حكميست از احكام دين چه ثمره اين انكار آنست كه شرب خمر
 

- الصوارم المهرقة - الشهيد نور الله التستري ص 231 : -

نمايند ودر اين خرم دينست أما اجماعي كه نه امرى چنين باشد بانكار آن شخص كافر نمى شود مثلا مجمع عليه است كه اين كعبه كه امروز بر آن طواف مى كنند بنا كرده حجاج است اگر كسى اين را انكار كند أو را تكفير نكنيم چه بانكار اين

هيچ حكمي از احكام دين اختلال نمى يابد خواهى بناى حجاج باش خواهى بناى ديگرى واجماعي كه بر صحابيت است از اين قبيل است چه اگر كسى صحابيت كسى از صحابه را انكار كند با آنكه بتمام احكام دين اصولا وفروعا معترف باشد

وبمضمون آن تمسك نمايد لازم نيايد از اين خرم چيزى از دين الا اينقدر هست كه اين در نفس خود باطل است چه معرفت صحابه نه از آن قبيل است كه بنفسها از اركان اسلام است همچون ايمان بخداى وملائكه وكتب ورسل چنانكه در كلام

غزالي گذشت وطوائف مبتدعه كه در شان بعضى از صحابه نبايست گويند از خوارج وروافض هيچ از اصول وفروع دين بدان سبب از دست نگذاشته اند وآنچه از اصول وفروع دين در آن بر خلاف رفته اند از براى قصور نظر است كه داشته اند واجتهاد باطل ، نه از سبب آن نابايست گوئى آن ايشان را لازم شده .

 

اگر كسى سؤال كند كه كسى اگر نابايست در شان ابي بكر وعمر گويد بمجرد اين همه مستحق تعزير باشدو بس چنانچه در سخن غزالي گذشت كأن كه دل باينقدر خشنود نميشود ودوست ميدارد كه باين استحقاق تكفير درست شود .

جواب آنست كه مقصود ما از سخن آنست كه خوارج وشيعه كافر نباشند چه اهل علم تكفير ايشان نكرده اند ايشانرا مبتدع وضال شمرده اند وهمه ايشان نابايست مى گويند وعامل عمر بن عبد العزيز از كوفه بوى نوشت كه شخصي سب عمر بن الخطاب كرده اگر رخصت فرمائى اورا قتل كنم در جواب نوشت كه جايز نيست كه كسى را كه سب
 

- الصوارم المهرقة - الشهيد نور الله التستري ص 232 : -

عمر كند قتل كنند الا وقتى كه سب پيغمبر كرده باشد اما سخنى گويم كه روشنى چشم تو وهر مؤمنى باشد وآن اينست كه حكم اين عصر وعصر سابق در اين باب تفاوت دارد وحكم خارجي وشيعي كه شبهه بر أو مستولى شده يا بتشبيه در عقائد

كه أو را با آباء دست داده نابايست مى گويد وحكم ديگرى يكسان نيست چه امروز ابي بكر وعمر در نفوس بنوعي نشسته كه كسى كه تهجم بر سب وقدح در ايشان كند كه نه از طوائف خوارج وروافض باشد اين نشانه خلاعت اوست از دين چه

ايشان ودين امروز كالمتلازمين اند فيما يعرف الناس واين حكم از ابي بكر وعمر بمثل شافعي وابى حنيفه نيز متعدى گردد در مرتبه بل بهمه ائمه دين وعلماى متقين كه چون كسى نبايست در باره ايشان گويد بنوعي كه خلاعت از آن معلوم شود

كافر است چه نشانه عداوت دين است چه عالم فيما يعرف هو به صاحب دين است پس كسى كه أو را دشمن دارد دين را دشمن ميدارد والاچه مرگ دارد " انتهى .


 شبكة البتول عليها السلام  @ 11-2006  -  www.albatoul.net

إنتاج : الأنوار الخمسة للإستضافة والتصميم @ Anwar5.Net